علاقهمندي ها
+
*اي کاش سکوت جاده، در پيِ قدمهايِ همسفر مي شکست.*
رفيق شفيق
*از تنهايي* تصويرم نيز با من قهر کرده است
چون هر وقت برابر آينه مي ايستم
* پشت سرش را هم نگاه نمي کند.*
حال
من مانده ام و سفيدي چشمانم؛
همچون آسماني خسته، با ابري سفيد.
*براي خستگيهايش.*
با من باش
با من بمان
چون
قلبم وقتي حرفي براي زندگي نداشته باشد
سکوت ميکند..

جبهه مقاومت اسلامي
95/11/3
«امير معظم»
شهريار جان!..بابت زحمتي که کشيدي ممنونم...:)
«امير معظم»
:D
دختر و پسراي ايروني
اره ابجي جونم منم خيلي دوسش دارم الان دوباره مي زارم گوش مي کنم
«امير معظم»
:)
+
راه بدي را انتخاب کرده بودم براي نگه داشتنت ...!
صداقت ؛
مهرباني ؛
زياد به “تو” توجه داشتن ؛
و خيلي حماقت هاي ديگر …
اين روزها ، هرچه خائن تر باشي ،
دوست داشتني تري …????
ღ ترنم زيبا
94/3/13
+
خـوشبختـي همـون لـحظه ايسـت کـه احسـاس مي کني
((خـــداوند))
کـنارت نشسـته و تـو به احترامـش از گـناه فاصـله مي گيري..

عليرضااحساني نيا
93/6/1
+
حاج آقاي قرائتي مي گفتند:
شخصي آمد پيش من گفت: من مسافر بودم داخل اتوبوس به راننده گفتم:
نگه دارين براي نماز پياده بشيم نگه نداشت
گفتم :چه طور گفتي ؟ گفت: رفتم پيش راننده گفتم نگه دارين نماز بخونيم
گفت: بشين صدات ميکنم ولي صدام نکرد
گفتم: خدا وکيلي اگه چمدانت هم افتادبود پايين همن شکلي ميگفتي؟
يا اتوبوس سر راننده خراب مي کردي؟
توبراي نمازت به اندازه چمدانت ارزش قائل نشدي ...
||عليرضا خان||
93/5/11
+
بـه مـعـنـاي واقـعـي کـلـمـه خـوابـيـم! ::..
امـروز پـدري سحـري تـرکـش خـورد!
يـتـيـمـي افـطـاري خـون دل . . .
مـادري روزه اش را مـوشک شکست ،
و مـن زولـبـيـا نـخـوردم تـا سيـريِ کـاذبـش مـزاحـمِ بـيـشتـر خـوردنـم نـشود !
گـاهـي خـوابـــِ روزه دار عبـادتـــ نيـستـــ ،
?? جنـايتــــ استــ !! .



شکيبا!
93/5/9
+
اين جا زمين لرزيد
آن جا سيل آمد
جايي ديگر سونامي .
نکند اخم کرده اي
که حواس خدا اينقدر پرت است ،
و من اينقدر نگران ..

« لنگرودي »
93/5/9
+
دلم هم کلاسي هاي دبيرستانم را ميخواهد
آن روزها
آن شوخي ها
همان افراد که شده اند چند پيامک :
_ سلام رفيق، چه خبر؟
_ سلام هيچي سلامتي، زندگي چطور ميگذره؟
_ عادي
همين.
ميس پريزاد
93/5/9
+
آنگاه که خسته شدي,آنگاه که از پاي در آمدي,مهم نيست
باز مقاومت کن,باز بجنگ و شکست بخور
اين بار شکست بهتري خواهي خورد.
ميس پريزاد
93/5/9
+
ملافه هاي سفيد ،
روي بند بال بال مي زنند
مي دوم به حياط و بر مي دارم
تارمويي را
که ديشب به پايشان بسته اي
ميس پريزاد
93/5/9
+
گنجشک
نشسته روي چراغ راهنما
فکر مي کند به رنگ ديگري
براي رد شدن اندوه
از قلب چهارراه

ميس پريزاد
93/5/9